مجرد‌ها یا متاهل‌ها؛ کدام خوشبخت‌ترند؟

عشق، سکسوالیته، زندگی مشترک

آن‌ها که رابطه‌ای دائمی دارند، راضی‌ترند و عمرشان بیشتر از مجردهاست. این نظریه‌ای قدیمی است اما آیا منطبق با واقعیت است؟

روشن است که بعضی‌ها راحت‌تر با زندگی بدون همسر کنار می‌آیند. زندگی تک‌نفره به نظر بسیاری از مجردها، آزادی کامل است. تصمیم‌گیری با رای شخصی انجام می‌گیرد و فرد می‌تواند بدون ملاحظه و رعایت دیگری، در پی امیال و علاقمندی‌های خود باشد. لزومی به توافق‌های اعصاب خردکن به عنوان سدی در برابر انجام کارهای ناگهانی نیست. آما آیا واقعا همین‌طور است؟

تجرد و سلامتی

جامعه‌شناسان دانشگاه تگزاس آستین معتقدند که مجردها از سلامت جسمی بهتری برخوردارند و احساس رضایت‌مندی بیشتری دارند. این مدعا بر نتایجی استوار شده که از طرح “پرسشنامه سلامتی ملی” این دانشگاه با شرکت یک میلیون و دویست هزار نفر به دست آمد. این طرح در فاصله سال‌های ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۳ انجام شد و نتایج آن در سال ۲۰۰۸ انتشار یافت.

این پرسشنامه روشن کرد که تفاوت میزان سلامتی مجردها و متاهل‌ها از دهه هشتاد میلادی به بعد به شدت کاهش یافته و به ویژه نزد مردان به صفر رسیده است. آمارهای پیشین حاکی از آن بودند که میزان بیماری نزد مجردها به مراتب بیشتر از متاهل‌هاست. بر همین مبنا، ازدواج و تشکیل خانواده، یک نسخه بهداشتی برای مجردها نیز محسوب می‌شد.

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که اکثر مجردها در سنین بالا به دنبال یافتن شریک مناسبی برای دوران سالخوردگی هستند؛ دورانی که هر فرد نیاز بیشتری به تیمار و پرستاری و پرکردن تنهایی دارد. جالب آن که در میان‌سالی، مردان مجرد به مراتب بیشتر از زنان مجرد در جستجوی همدم هستند.

این تحقیقات می‌توانند پاسخی به آرتور شوپنهاور، فیلسوف “ضد زن” آلمانی باشند که می‌گفت: تنها مردی که نمی‌تواند بدون زنان زندگی کند، دکتر زنان است!

تاهل و استرس

زمانی مجرد ماندن افراد، به معنای آن بود که متقاضی یا خواستگار ندارند و این خود به خود عیب تلقی می‌شد. یافته‌های جدید جامعه‌شناسان نشان می‌دهد که زندگی مجردی معنای دیگری یافته و مجردها با وضعیت خود بهتر کنار می‌آیند. ازدواج نکردن، دیگر ننگ و عار یا ناکامی شخصی محسوب نمی‌شود.

مشکل مجردها در رابطه با داشتن یک همدم یا سنگ صبور در دوران جدید، به دوستان و روانشناسان محول شده است! دوست‌یابی و آشنایی و برقراری حاشیه امن اجتماعی، در عصر شبکه‌های اینترنتی، به مراتب آسان‌تر ار پیش شده و تنهایی، موجب تشکیل خانواده نیست.

چیزی که می‌توان روی آن انگشت گذاشت، ارتباط جنسی پایدار و منظم است که در میان مجردها و متاهل‌ها متغیر است. ارتباط جنسی نقش مهمی در سلامتی جسمی و روانی دارد. زوج هایی که ارتباط جنسی ندارند، بیشتر مشاجره می کنند و به روش‌های دیگری برای رفع تنش نیاز دارند. کسی که زندگی جنسی فعالی دارد، بهتر و بیشتر عمر می‌کند.

با وجود این، تنهایی می‌تواند تبدیل به معضل شود. روانشناسان معتقدند که “تنها بودن” موقعیتی واقعی و “انزوا” موقعیتی حسی است. یعنی مجردها می‌توانند علی‌رغم ارتباط اجتماعی دچار “انزاوی درونی” شوند که وضعیت نادری نیست.

و باید گفت که انزوا برای جسم هم زیان‌بار است؛ چیزی که در تحقیقات متعدد ثابت شده است. از عوارض انزوا می‌توان به بی‌خوابی، اختلال در دستگاه گردش خون، تضعیف سیستم دفاعی بدن یا افسردگی اشاره کرد. تحقیقات علمی روشن می‌کنند که افراد دارای ارتباط‌های اجتماعی فعال، به طور میانگین بیشتر از افراد منزوی عمر می‌کنند.

نتیجه این‌که زندگی مشترک مهم است و تاثیر مثبت بر سلامتی دارد اما مجردها هم تا وقتی که به انزوا دچار نشده باشند، چیزی از رضایت و سلامت کم ندارند.

یکی از دست اندر کاران این تحقیق هشدار می‌دهد که “فیس‌بوک” و شبکه های اجتماعی مشابه آن جایگزینی برای شبکه‌های واقعی اجتماعی نیستند: «رابطه‌های انسانی برای آدم‌ها امری بدیهی است. ما مانند ماهی‌ها هستیم که وجود آب را حس نمی‌کنند اما به آن نیاز دارند.»

زندگی مشترک، آری یا نه

بنیان نظریه تکامل، بر خلاف تصور عمومی بهبود نیست؛ بلکه سازگاری با شرایط جدید است. پژوهشگران مناسبات انسانی می‌گویند، زیست مشترک در سازگاری با زندگی اجتماعی نوین دستخوش تغییرات جدی و البته گام به گام خواهد شد. فردیت در جوامع پیشرفته صنعتی با مفهوم از خودگذشتگی در رابطه طولانی و پایدار تضاد دارد.

پرسش آخر این‌که آیا زندگی مشترک ایده‌‌آل امری میسر است؟ در پاسخ باید گفت که ایده‌آل هر فرد، محصول تربیت خانوادگی، اجتماعی و تجربیات شخصی اوست و تاکید کرد که چنین چیزی به شکل مرسوم آن، یعنی کلیشه داستان‌ها و فیلم‌های رمانتیک دیگر عملی نیست.

کسانی که در سنین مناسب زندگی مشترک را شروع می‌کنند، معمولا درک منطقی‌تری از “ایده‌آل” دارند و به خاطر متعادل شدن فعالیت هورمون‌ها، تجربه و امنیت مادی، سازگاری بیشتری نیز با همدم خود نشان می‌دهند.

پیوند عمیق عاطفی و یگانگی روحی، تنها در رابطه‌ای طولانی و پایدار به وجود می‌آید. ارضای نسبی دو نیاز بنیادین روان بشری، یعنی عشق‌ورزیدن و استقلال، تنها در صورت بازتعریف هم‌زیستی و عدم چشم‌پوشی از نیازهای فردی امکان‌پذیر است. در غیر این صورت حتی زندگی مشترک پایدار، نوعی “شرکت سهامی” است که سرمایه‌های آن می‌توانند فرزندان یا اهداف و منافع مشترک باشند.

منبع: Deutsche Welle

کداممجردها
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما