افسردگی و روابط زناشویی چگونه بر یکدیگر تاثیرگذارند؟

افسردگی و روابط زناشویی به صورت غیر مستقیم با یکدیگر در ارتباطند. زمانی که همسر افسرده زندگی را رها می‌کند و دیگری مجبور می‌شود همه‌ی مسئولیت‌های زندگی را بر عهده می‌گیرد، خستگی و خشم افزایش می‌یابد و در صورت عدم درمان می‌تواند به طلاق منجر شود.

 

ستاره | سرویس روانشناسی – براساس تجربه، معمولا افسردگی زن یا شوهر، بر دیگری و در نهایت کل خانواده تاثیر می‌گذارد. طبق گزارش موسسه ملی سلامت روانی آمریکا، تقریبا ۱۵ میلیون بزرگسال آمریکایی، یا در حدود ۶.۷ درصد از کل جمعیت ۱۸ سال به بالا از افسردگی رنج می‌برند. به گفته شرمن و دیگر متخصصان، پیدا کردن آمار دقیق اینکه چند درصد افسردگی یکی از طرفین ازدواج بر دیگری نیز اثرگذار است ممکن نیست، اما افسردگی، اغلب زوج‌ها را وادار می‌کند برای پیشگیری از طلاق و جدایی به مشاور مراجعه کنند. آیا واقعا افسردگی یکی از زوجین ممکن است باعث طلاق شود؟ در این مقاله بیشتر در رابطه با افسردگی و روابط زناشویی خواهید خواند.

افسردگی و روابط زناشویی؛ آیا طلاق اجتناب ناپذیر است؟

کارشناسان می‌گویند که خود افسردگی مستقیما منجر به طلاق نمی‌شود، بلکه عواقب ناشی از افسردگی است که مشکل ساز می‌شود. شرمن می‌گوید: «من اغلب با این جمله مواجه نمی‌شوم که “همسرم افسرده بود پس طلاق گرفتم” بلکه بیشتر اینگونه است که “همسرم از من فاصله گرفت”. 
Constance Ahrons استاد دانشگاه کالیفرنیا که در مورد طلاق تحقیق کرده است، تایید می‌کند: «افسردگی می‌تواند به مشکلات دیگر منجر شود.» روابط خارج از چارچوب تنها مشکل نیستند، بلکه گاهی یکی از زوجین به قدری افسرده می‌شود که دیر مسئولیت‌های خود را نادیده می‌گیرد و این می‌تواند منجر به مشکلات زیادی شود.

 


متخصصان سلامت روانی می‌گویند اگر زوج‌ها به دنبال درمان بروند، همچنان امید باقیست. سعی کنید بفهمید که افسردگی چگونه بر هرکدام از زن یا شوهر اثر دارد، ریشه‌هایش را پیدا کنید، ارتباط باز را حفظ کنید و در صورت نیاز به دنبال کمک حرفه‌ای باشید.

افسردگی چطور منجر به رابطه‌ای ناراحت‌کننده می‌شود؟

بسته به شدت افسردگی، همسر افسرده اغلب زندگی را رها می‌کند و احساساتش را از دست می‌دهد. او یا خیلی کم می‌خوابد یا خیلی زیاد. افراد افسرده اغلب دست از غذا خوردن می‌کشند یا پرخوری می‌کنند، یا در تمرکز کردن و صحبت کردن دچار مشکل می‌شوند.

  • آرونس می‌گوید: «فرد افسرده معمولا احساس مسئولیت می‌کند، اما حس می‌کند که نمی‌تواند هیچ کاری انجام دهد و بیشتر آن‌ها حتی نمی‌دانند چرا افسرده هستند.» همزمان، شریک دیگر احساس می‌کند مجبور است اوضاع را کنترل کند، به خصوص اگر پای فرزند به میان باشد. آن‌ها ممکن است در ابتدا بسیار دلسوز باشند. اما از آنجا که خستگی و ناامیدی افزایش می‌یابد، احساسات همسر سالم، تبدیل به خشم یا رنجش شود.

 

 

  • آرونس می‌گوید: «اگر شریک افسرده از فعالیت‌هایی که آن‌ها قبلا با هم انجام می‌دادند دیگر لذت نبرد، این دلیل دیگری می‌شود برای آزردگی. آن دیگری هم مجبور خواهد شد یا به تنهایی کار‌ها را انجام دهد و یا برای همراهی با همسرش در خانه بماند.
  • اگر همسر غیر افسرده، هرگز تجربه‌ی افسردگی نداشته باشد، در درک اختلالات خلقی همسرش دچار مشکل می‌شود. اگر او فردی خوشبین باشد حتی سخت‌تر هم می‌شود. او فکر می‌کند: «چرا همسرم خودش را جمع نمی‌کند؟» فردی که در چنین رابطه‌ای افسرده نیست، ممکن است حس کند به او خیانت شده است چرا که همسرش دیگر سرگرم کننده و خوش حال نیست.
  • بسیاری از افراد عاشق هم می‌شوند، چون با هم از انجام برخی فعالیت‌ها لذت می‌بردند. اما اگر یکی از اینها، دیگر اهمیتی به خوش‌گذرانی‌ها ندهد، به نظر می‌آید که دیگر اهمیتی برای رابطه قائل نیست.
  • همچنین اغلب کاهش علاقه به رابطه جنسی اتفاق می‌افتد و همه‌ی این‌ها به ایجاد فاصله و کاهش صمیمیت زوجین دامن می‌زنند.
  • اگر افسردگی ماه‌ها و یا سال‌ها ادامه پید کند، هر دوطرف فاصله میانشان را احساس می‌کنند. همسر غیر افسرده فکر می‌کند: «چطور می‌تونه افسرده باشه؟ ما که زندگی خوبی داریم؟»، اما تنها برخی از افسردگی‌ها مربوط به نارضایتی زناشویی می‌شود، باقی هیچ ارتباطی با آن ندارند.

چگونه می‌توان افسردگی را ریشه یابی و درمان کرد؟

برخی از افسردگی‌ها گذرا هستند، مثل زمانی که یکی از شرکای زندگی، پدر، مادر یا عزیزی را از دست می‌دهد. معمولا این افراد در عرض چند هفته بهبود می‌یابند. در مواقع دیگر، افسردگی ممکن است برای مدت‌ها طول بکشد. داشتن سابقه افسردگی فرد را در مقابل افسردگی آسیب پذیرتر می‌کند. دکتر کلایتون می‌گوید: «اولین افسردگی هر فرد را می‌توان به موضوعی ربط داد، مثلا از دست دادن شغل، می‌توانیم محرک را در اینجا شناسایی کنیم. اما مابقی را کمتر می‌توان به رویدادی ربط داد. گاهی افسردگی به خاطر تغییرات زیربنایی مغز اتفاق می‌افتد.»
جونز می‌گوید: «اگر یک زن و شوهر تصمیم بگیرند که مشاوره حرفه‌ای دریافت کنند، شریک افسرده ممکن است بخواهد بار اول را به تنهایی به پزشک مراجعه کند. یا گاهی شریک سالم، تلاش می‌کند دیگری را متقاعد کند که به مشاوره بروند و دیگری مقاومت می‌کند.»
مراجعه به روان درمانی می‌تواند یک دیدگاه ارزشمند به زوج ارائه دهد. جونز می‌گوید: «رواندرمانی آرام بخش است. جلسات قرار نیست سرزنش آمیز باشند، بلکه درمانگر تلاش می‌کند که فرد افسرده بفهمد که چگونه به مشکلات دامن می‌زند. اگر بتوانند افسردگی را بهبود بخشند، رابطه زناشویی هم بهبود می‌یابد.»

 

در یک مطالعه محققان ایتالیایی اطلاعات مربوط به این که آیا زوج درمانی بهتر است یا درمان فردی را بررسی کرده و نتیجه این بود که تفاوتی میان این دو نیست. اما زوج درمانی فشار‌های مربوط به افسردگی و روابط زناشویی را بهتر کاهش می‌دهد. اغلب، صحبت درباره افسردگی – به تنهایی یا به همراه همسر – مسائل دیگری را نیز به میان می‌کشد که ممکن است پرداختن به آن‌ها به تسکین افسردگی کمک کند.
گاهی اوقات، شریک زندگی یک فرد افسرده احساس مسئولیت می‌کند و در ازدواج باقی می‌ماند حتی اگر مجبور باشد فشار زیادی را در زندگی مشت تحمل کند. آرونس می‌گوید، اغلب اگر افسردگی سال‌ها ادامه یابد، زوجین خسته می‌شوند و به دنبال طلاق می‌روند. کدام زوج‌ها احتمال دارد با هم بمانند؟ کسانی که افسردگی را به عنوان یک مشکل می‌پذیرند، سعی می‌کنند آن را رفع کرده و با هم در این مورد گفتگو می‌کنند.

 

برگرفته از: webmd
افسردگیبرتاثیرگذارندچگونهروابطزناشوییویکدیگر
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما