مجله اینترنتی انعکاس
مطالب جذاب وخواندنی وب

روزی که نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور ایران ترور شدند

 ۸ شهریور ۱۳۶۰ واقعه انفجار در دفتر نخست‌وزیری و شهادت محمدعلی رجایی رئیس‌جمهور و محمدجواد باهنر نخست‌وزیر برگ دیگری از صفحه تقویم تاریخ ایران را رقم زد.

روزی که نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور ایران ترور شدند

هنوز زخم انفجار ۷ تیر که منجر به شهادت آیت‌الله بهشتی و ۷۲ نفر از اعضای برجسته نظام شد، تازه بود که این بار خیابان پاستور داغ تازه‌ای بر دل حکومت تازه تاسیس جمهوری اسلامی گذاشت. شهید رجایی دوم مرداد ۱۳۶۰ با کسب ۱۳ میلیون رای به عنوان دومین رئیس‌جمهوری ایران انتخاب شد. او یک سال پیش آن در دولت بنی‌صدر به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شده بود و محمدجواد باهنر نیز به عنوان وزیر آموزش و پرورش رای اعتماد گرفت. در دولت تازه، باهنر که بعد از ۷ تیر دبیرکل حزب جمهوری اسلامی شده بود جایگزین رجایی شد.

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

جنگ ایران و عراق در آن روزها در مرحله حساسی قرار داشت و رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جلسه فوق‌العاده شورای امنیت ملی را در دفتر نخست‌وزیر برگزار کردند. هنوز جلسه شروع نشده بود که بمب بزرگی که زیر میز کنار دست رجایی قرار داشت منفجر شد. به گزارش روزنامه اطلاعات در اثر این انفجار «قسمت‌هایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخست‌وزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت.»

روزی که نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور ایران ترور شدند

انفجار دفتر نخست‌وزیری

در این حادثه رجایی و باهنر در همان لحظه شهید شدند. سرهنگ وحید دستگردی که آتش گرفته بود خودش را از طبقه دوم ساختمان به پایین انداخت. سرهنگ سید موسی نامجو وزیر دفاع و نماینده امام در شورای عالی دفاع، تیمسار شرف‌خواه جانشین فرمانده نیروی زمینی، سرهنگ وصالی، سرهنگ اخیانی رئیس ستاد ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران به شدت مجروح شدند. عبدالحسین دفتریان نیز که در آن زمان در آسانسور گیر کرده بود در اثر خفگی به شهادت رسید.

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

یک خانم مسن که در آن زمان از زیر ساختمان رد می‌شد نیز در اثر تخریب ساختمان به شهادت رسید. نکته قابل توجه این است که در گزارشی که ۹ شهریور در روزنامه‌ها منتشر شد تعداد شهدا ۸ نفر اعلام شد. یکی از کسانی که نامش به عنوان شهید این روز برده شد چند روز بعد معلوم شد که بمب‌گذار اصلی بود که پیش از انفجار فرار کرده بود. این فرد کسی نبود جز مسعود کشمیری دبیر شورای عالی امنیت ملی.

به نوشته روزنامه‌ها اجساد شهدای این فاجعه به صورتی سوخته بود که به هیچ وجه شناسایی آن‌ها ممکن نبود. در آخرین ساعت شب پیکرهای قربانیان حادثه ۸ شهریور از روی علائمی که در دندان‌های هر کدام از آن‌ها وجود داشت شناسایی شدند. عده‌ای بخشی از خاکستری که به جای مانده بود را به جای کشمیری گرفتند و او را شهید اعلام کردند. اما خیلی زود معلوم شد که او عامل نفوذی سازمان مجاهدین خلق بود که این مواد منفجره را به داخل ساختمان برده و نزدیک محل نشستن رئیس جمهور و نخست‌وزیر کار گذاشته بود.

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

در جریان تحقیق چند تن محسن سازگارا و خسرو تهرانی را دستگیر کردند. اما کمشیری از ایران خارج شده بود. به دنبال این حادثه دولت موقتی به سرپرستی وزیر کشور تشکیل شد و چند هفته بعد با رای قاطع مردم این بار رهبر معظم انقلاب که در اثر حادثه تروریستی ۶ تیر ۱۳۶۰ هنوز مجروح بودند به عنوان رئیس‌جمهور برگزیده شدند.

معمای کشمیری

در همین باره حجت‌الاسلام احمد سالک نماینده سابق مجلس که در آن روزها دفتر کارش روبروی ساختمان نخست‌وزیری بود، در خاطراتش خبر سوختن مسعود کشمیری را چنین روایت کرده است: «وقتی انفجار نخست‌وزیری اتفاق افتاد بنده از جمله اولین افرادی بودم که به نخست‌وزیری وارد شدم. دود و آتش بود و هنوز آتش‌نشان نیامده بود. از پله‌ها که بالا می‌رفتم بهزاد نبوی داشت پایین می‌آمد، یقه‌اش را گرفتم و گفتم کجا می‌روی؟ اولین حرفی که او زد این بود که کشمیری سوخت! کشمیری سوخت! آقایی هم یک پلاستیک مشکی [جنازه ادعایی کشمیری] را داخل آسانسور برد و پایین رفت.»

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

به نوشته خبرگزاری مهر: «مسعود کشمیری در کیف حامل بمب، ۲ پوندTNT و مقداری منیزیم کار گذاشته بود و دقایقی پس از اینکه کیف مزبور را پیش پای شهید رجایی قرار داد، از ساختمان نخست‌وزیری خارج شد و به میدان پاستور رفت. سپس در آنجا توسط برخی افراد ناشناس به محلی امن انتقال داده شد. برخی منابع می‌گویند عوامل سازمان منافقین مینو دلنواز، همسر کشمیری را همزمان با انفجار نخست‌وزیری از محل سکونتش به یک خانه تیمی در محله نظام‌آباد تهران بردند. کشمیری نیز پس از ملحق شدن به همسرش از تهران به کرج، قزوین و سپس کردستان رفت و نهایتا از طریق مرز زمینی به عراق، ترکیه و سپس خارج از کشور گریخت.»

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

ابراهیم خدابنده از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق در گفت‌وگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفته است: «مسعود رجوی رسما خودش گفته و صد‌ها شاهد هم هست که سازمان مسئول ترورهای ۷ تیر و ۸ شهریور است. البته هنوز سازمان زیر بار نرفته و قبول نکرده است ولی صد‌ها عضو سازمان از خود مسعود رجوی شنیده‌اند که قبول کرده است. رجوی در یک نشست مسعود کشمیری را به همه نشان داد و گفت او دفتر نخست‌وزیری را منفجر کرده است. در یک نشست که همه اعضای سازمان حضور داشتند. رسمی اعلام نشد ولی در جلسه‌های خصوصی اعلام می‌شد و به آن هم افتخار می‌کردند. آنجا مسعود کشمیری با اسم مستعار «باقر» شناخته می‌شد. خیلی‌ها نمی‌دانستند که باقر چه کسی است و چه کاره است تا اینکه مسعود رجوی او را معرفی کرد و گفت این مسعود کشمیری است.»

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

مسعود کشمیری کیست؟

مسعود کشمیری فرزند سعید با شماره شناسنامه ۴۰۱، متولد ۱۳۲۹ از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از تاریخ ۵۱/۵/۲۳ تا اواخر سال ۵۳ با قراردادهای ۶ ماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بوده است.

پس از انقلاب وی مدتی نیز در ضد اطلاعات مرکزی نیروی هوایی و مرکز مستشاری امریکایی‌ها با عنوان نماینده نخست‌وزیر دولت موقت و زیر نظر کمیته اداره دوم ارتش مستقر بود. در این مدت، از جمله اقدامات وی می‌توان به مداخله و جلوگیری از به جریان افتادن و محاکمه عاملان کشتار ۱۷ شهریور اشاره کرد که با توجه به ریشه امریکایی جمعه خونین و تظاهر منافقین در آن تاریخ به اعمال ضد امریکایی، محل تأمل فراوان است.

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

وی سپس دستور ضرورت نفوذ در نخست‌‌وزیری را دریافت می‌کند و برای آغاز این مسیر، ابتدا عضو دفتر نخست‌وزیری در سیستان و بلوچستان می‌شود. کشمیری مدتی کوتاه نیز در دفتر محسن سازگارا معاونت سیاسی اجتماعی بهزاد نبوی وزیر وقت مشاور در امور اجرایی مشغول به کار شد و از آنجا به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری به سرپرستی خسرو تهرانی رفت. وی از آنجا مدتی به فعالیت در دبیرخانه شورای امنیت پرداخت و سپس جانشین خسرو تهرانی در دبیرخانه شورای امنیت شد. عملکرد وی در این جایگاه آنچنان بود که بسیاری به غلط تصور کرده‌اند وی خود دبیر شورای امنیت بوده است.

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

بازمانده انفجار: کشمیری بمب را در ضبط صوت جاسازی کرد

سرهنگ بازنشسته «محمدمهدی کتیبه» رئیس وقت رکن دوم ارتش و از معدود بازماندگان بمب‌گذاری در جلسه شورای عالی امنیت ملی هشتم شهریورماه ۱۳۶۰ هنوز اتفاقات آن روز را به خاطر دارد. کتیبه ۷۹ ساله هم‌اکنون قائم‌مقام یک موسسه خیریه در تهران است؛ وی در گفت‌وگو با خبرگزاری ایرنا خاطراتش از سال‌های نخستین پیروزی انقلاب و بمب‌گذاری در دفتر نخست‌وزیری را مرور می‌کند که در ادامه این خاطرات را می‌خوانیم.

* سه یا سه و نیم بعدازظهر بود. وقتی متوجه شدم بمب منفجر شده و هر آن ممکن است بمیرم به ائمه اطهار متوسل شدم. دور تا دور سالن را دود غلیظ قهوه‌ای رنگی فرا گرفته بود. انفجار به قدری شدید بود که به فاصله ۲۰-۱۰ کیلومتری صدای آن شنیده شده بود، ولی من به دلیل پاره شدن پرده گوش‌هایم صدای انفجار را نشنیدم.

* از ترس اینکه دوستان و حتی دشمنان خبر ناگوار انفجار در دفتر نخست‌وزیری را به خانواده‌ام بدهند با بی‌سیم جریان را به خانه اطلاع دادم و گفتم در بمب‌گذاری تا اندازه‌ای مجروح شدم و الان هم بیمارستان هستم… پس از مدتی افرادی که در آن جلسه بودند برای پانسمان یکی یکی به بیمارستان آمدند، ولی از رجایی و باهنر خبری نبود. گفتم این دو نفر کجا هستند؟ چون نمی‌خواستند خبر شهادت آن‌ها را به ما بدهند گفتند آن‌ها را جای دیگری بردند تا اینکه حدود ساعت ۱۸ همان روز متوجه شدم هردوی آن‌ها به شهادت رسیده‌اند.

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

* کشمیری لعنت‌الله‌علیه که نفوذی منافقین یا سازمان مجاهدین خلق بود در ابتدای انقلاب به عنوان نگه‌دارنده همه اسناد سری و به کلی سری ارتش و نیروی هوایی توسط رئیس دفتر نخست‌وزیری (مهدی بازرگان) معرفی شد. نه تنها کشمیری بلکه افرادی چون «محمد رضوی» مسئول اسناد سری ستاد مشترک، «داداشی» مسئول اسناد نیروی زمینی ارتش و فرد دیگری که نامش را فراموش کرده‌ام، معرفی شدند. دقیق نمی‌دانم کشمیری چطور از نیروی هوایی به دفتر نخست‌وزیری راه پیدا کرد و چه کسانی مسئول این برنامه بودند ولی افرادی که عامل آمدن کشمیری به نخست‌وزیری بودند انسان‌های بدی نبودند و عمدی نداشتند ولی اشتباه کردند.

* جلسات شورای امنیت ملی ۴ سال بود برگزار می‌شد. به دلیل طولانی بودن مدت زمان جلسات، شرکت‌کنندگان برای ریختن چای یا گفت‌وگو در سالن رفت‌وآمد می‌کردند. گوشه‌ای از سالن فلاسک چایی گذاشته بودند هر کس می‌خواست برای خود و دیگران چایی می‌ریخت… به همین دلیل، رفتن کشمیری از اتاق توجه کسی را جلب نکرد و غیبتش قابل تشخیص نبود.

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

* شهید رجایی در رأس جلسه بودند و شهید باهنر سمت چپ و کشمیری به عنوان معاون دبیر در کنار رجایی حضور داشتند. به نظرم این بمب در ضبط صوت بزرگی که کشمیری با خود به جلسات می‌آورد جاسازی‌ شده بود. وقتی وارد جلسه شدم کشمیری با همان ضبط صوت همراه من وارد جلسه شد. پس از اینکه همه سر جای خود نشستند، روال جلسات این‌طور بود که نخستین فردی که گزارش وقایع هفته گذشته را ارائه می‌داد رئیس شهربانی کشور (شهید دستجردی) بود. آخرین بند گزارش دستجردی به نحوه کشته شدن «همتی» ارتباط داشت که در کرمانشاه به دست یکی از محافظان خودش به شهادت رسیده بود. شهید رجایی از «شرفخواه» پرسید این موضوع تعمدی بوده است؟ شهید «کلاهدوز» که در جلسه بود گفت تعمدی نبوده و اشتباهی رخ داده است. اما وقتی شروع به معرفی سرگرد همتی کردم بی‌اختیار دیدم بلند شده و ایستادم. احساس کردم موهایم دارد می‌سوزد با دست‌هایم موهای سرم را خاموش می‌کردم. بعد به خودم آمدم و فهمیدم چه اتفاقی رخ داده است.

بهزاد نبوی: می‌خواستند قاتل رجایی معرفی شوم

سالنامه اعتماد در سال 97 در مصاحبه‌ای با بهزاد نبوی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از او درباره هشتم شهریور  پرسیده است.

* توضیح آقای سالک شبیه طنز و مزاح بود! گفته است: «ساعتی بعد از انفجار، به داخل ساختمان نخست‌وزیری رفتم، نبوی را دیدیم که مضطرب است، یقه‌اش را چسبیدم، گفت کشمیری شهید شد؛ اصلاً سراغی از رجایی و باهنر نگرفت.» (نقل به مضمون) آدم گاهی بعضی چیزهایی را نمی‌تواند تکذیب کند، معلوم است که این حرف خلاف است که من، آن هم به فردی که اگر روزی در خیابان ببینم نمی‌شناسمش بگویم «رجایی و باهنر هیچی، کشمیری را بچسب؟!» یعنی من با آن همه ارتباط و نزدیکی که با رجایی داشتم، نگرانش نبودم؟

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

* بگذارید این را هم بگویم. در اولین جایی که شب اول انفجار مطرح شد که نبوی قائل رجایی است، در حزب جمهوری اسلامی شاخه اصفهان بود؛ یعنی روز ۸ شهریور ساعت ۳ بعدازظهر انفجار رخ می‌دهد و ساعت ۸ یا ۹ شب در حزب اصفهان برای اولین بار مطرح می‌شود که نبوی قائل رجایی است!

* نمی‌دانم چه کسی ولی این ادعا از حزب اصفهان بیرون آمد، شاید آقای خسرو تهرانی که آن زمان معاون اطلاعاتی نخست‌وزیر بود بداند. در هر حال هیچ تحقیقی از ۳ بعدازظهر تا ۸ شب نمی‌تواند نشان دهد که چه کسی قائل رجایی بوده است! اگر جایی هم قرار بود تحقیقات صورت گیرد در تهران بوده، چطور این حرف از اصفهان درآمد؟! معلوم است که عده‌ای دنبال این بوده‌اند که من قاتل رجایی معرفی شوم!

روزی که ۳ نخست‌وزیر ترور شدند

کلاهی و کشمیری کشته شدند

«تاریخ ایرانی» در نهم شهریور 96 به نقل از دبیرکل بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) خبر داد که محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری، از اعضای منافقین و عوامل اصلی انفجارهای ۷ تیر و ۸ شهریور ۱۳۶۰ کشته شدند.

پس از درگذشت رجایی و باهنر، شورای موقت ریاست‌جمهوری متشکل از اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس و سید عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس دیوان عالی کشور تشکیل شد و به پیشنهاد این شورا و تصویب مجلس، در ۱۱ شهریور محمدرضا مهدوی کنی به نخست‌وزیری رسید. تا اینکه با برگزاری انتخابات دوباره در مهر ۱۳۶۰ (انتخابات ریاست جمهوری دوره سوم)  رهبر معظم انقلاب به ریاست جمهوری برگزیده شدند.

خانه محمد علی رجایی واقع در تهران، خیابان ایران (خیابان عین الدوله سابق) تبدیل به موزه شده و برای بازدید عموم آزاد است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.